زندگیِ پیچکی

زندگی چون پیچکیست که انتهایش میرسد پیش خدا!

زندگیِ پیچکی

زندگی چون پیچکیست که انتهایش میرسد پیش خدا!

سونی الیکسون...

یه چند روزیه شارژ سونی اریکسونم(به قول دوستان الیکسون) نیس، اصلا کل خونه رو زیر رو کردم نه شارژ من هست نه مال خواهرم. آقای جن لطف کن شارژمو بزار سرجاش گوشیم داره نفسای آخرشو میکشه گناه داره

------------


1. یه بار انگشتری که خواهرم بهم هدیه داده بود رو گذاشتم زیر قالی، صبح که بیدار شدم انگشتر سرجاش نبود الانم اصلا پیدا نشده

2. امروز استاد یه مثبت برام گذاشتخیلی کیف میده جلوی جمع جواب بدی بعد استاد ذوق کنه خودکارو برداره بگه من یه مثبت برات بذارم(مدیون باشید اگه فک کنید الان من تو آسمونام)

-------------------------------

بعداً نوشت:

مرسی جن جان که وبمو خوندی و شارژ گوشیمو پس دادی


@ یا _ ....

* هر چی به قضیه ی امروز یا به عبارتی شاهکارم فک میکنم خنده م میگیره.داشتم ایمیل رو برای دوستان شرکت کننده میخوندم به جای آتساین(@) میگفتم آندرلاین(-). حالا این اشتباه دو بار پیش اومد. همشم تقصیر اونا بود میگفتم آتساین میگفتن بله آندرلاین. منم گیج شدم گفتم حتما اونا راست میگن.

تا آخرش یکیشون مچ گیری کرد و زنگ زد که خانوم من هرچی ایمیل میفرستم error میده و میگه ایمیل اشتباهه.تا اینکه اشتباه مشخص شد و کلی عذرخواهی کردم. کلا آبروم رفت، میخواستم خودمو چارخونه کنم کسی نشناسه


** یکی از همکارا اومد گفت خانوم پیچک لطف کن ازین برنامه پرینت بگیر. حالا تو دلم خدا خدا میکردم درست پرینت بگیرم که آبروم نره چون زیاد با پرینت کار نکردم اونم از نوع رنگیش. ولی الان ماهر شدم. به خیال خودم که A4 تو دستگاس و زدم چاپ وقتی اومد بیرون دیدم واااااااااااای خاک عالم تو کاغذ کوتد پرینت گرفتم بنده خدا گفت خوبه خیلی عالی شده همینو بهشون میدم.

اصلا نمیدونم چرا اینجوری شدم 

شوور خارجکی...

چی میشد مثلا ما یه همسر خارجکی میداشتیم که یه کتاب مینوشت، بعد اینطوری بهمون تقدیم میکرد:

این کتاب را با عشق به همسرم، پیچک عزیزم تقدیم میکنم که در طی سال هایی که در سراسر جهان مسافرت کرده ام همراهم بوده و از من حمایت کرده. او همسری وفادار، دوستی خوب و مادری بی نظیر است. بدون او هیچ چیز ممکن نبود و با حمایت او به همه چیز رسیدم.

خدایا یه همسر خوب خارجکی پروفسور

----------------------------------------------------------------

پ.ن:

اصلا عشقشون به همسرشون یه چیز دیگس

چه احترامی به همسرشون قائلن

از خونه تا مکتبستون...

هیچی سخت تر ازین نیس که آدم صبح از خواب ناز بیدار شه بره مکتبستون.

هزار پله رو طی کنه و به خط پایان برسه. بعد اینهمه دوندگی بهش بگن کلاس تشکیل نمیشه و استاد نمیاد. انگار آب سرد رو سرش میریزن. اونوقته که قیافه ی پسرا دیدنی میشه که حرص میخورن و دوس دارن استادو بکشن(دیگه تا این حد، چون 3هفته س کلاش تشکیل نشده)

حالا ایشالا واسه ترم بعد تشکیل میشه.

استاد به روح اعتقاد داری آیـــــــــــــــــــــــــا؟؟؟؟

ای تو روحت


شیطونی...

الان که دارم فک میکنم میبینم نه جوونی کردم نه شیطونی

2 روز دیگه م که کودک درونم زنده میشه میگن زشته پیر شدی و ازین حرفا

افسوس که اونطور که میخوای نمیتونی زندگی کنی

------------------------------

پ.ن:

خیلی دوست داشتم پسر میبودم


همکلاسی...

دیروز روز بسیار شادمانی بود کلی روحیه مون عوض شد. هر چند با کتابای زیادی که استادا معرفی میکنن و مثل کلاس اولی ازمون امتحان میگیرن زیاد حالمون خوب نیس

سر کلاس اولی استاد میپرسید جواب میدادم خودشم فهمید که خوندم و با آمادگی کامل سر کلاس اومدمتازه نماینده ی کلاسه م شدم

سر کلاس دومی داشتم درس میخوندم که یه شازده پسر گفت:

- جلسه ی اوله؟

+ نه جلسه ی دومه

.من 335 کیلومتر بخاطر این درس اومدم

(لهجه داشت طوریکه من اصلا حرفاش متوجه نمیشدمچون همش میگفتم بله چی میگید)

- چه کتابی معرفی کرده؟

+ بدید براتون بنویسم

- شما متوجه نمیشید من چی میگم؟

+ نه متاسفانه.شما ...... هستید؟آخه اونجایی ها مثل شما حرف میزنن من اصلا متوجه نمیشم

- نه من ......

بعد اثاثشو برداشت رفت پیش پسرا نشست

سوتی دیروز...

هیچی به اندازه ی یه سوتی نمیتونه لپاتو قرمز کنه

مخصوصا اینکه تو دید استادم باشی و بدون اینکه به لیست ساعت کلاس نگاه کنی اسمتو بنویسی.استادم از سر کنجاوی اسمتو صدا کنه توام از ذوق بگی(انگار بهت جایزه بدن)منم استاد

اونم با کمال خونسردی بگه از شما تا نفر آخر اسماتونو تو ساعات قبل نوشتید

----------------------------------------------------------

پ.ن:

در کل استاد خوب و باحالیهایشالا که 20 بشم

سه نفر به یه نفر...

تو خواب و بیداری بودم که به دوستم فک میکردم که دیدی نیومد پیشت، قول داده بود و ازین حرفا.فکرام که تموم نشده بود دیدم اس اومد و همون دوستم بود که داشتم بهش فک میکردم:

+خونه ای بیام؟؟

- آره

+ پس10 مین دیگه اونجام

از من اصرار ازون انکار که نمیام خونه بدو حاضر شو بریم بیرون هوا خوبه.حالا هوا چی؟؟؟سرد، بنده م تا اومدم خونه نوشمک شدم(از بس هوا گرم بود)

همینکه داشتیم قدم میزدیم دیدیم 2 تا آقا کنار ماشیناشون منتظر بودن.ما هم حس کنجکاویمون گل کرده بود 

ماشین 1 L90 رنگ سفید: 3 تا دختر اومدن یکی رفت جلو نشست 2 تای دیگه م رفتن عقب.نفر جلویی جایزه گرفت

ماشین 2 پراید رنگ یشمی: دو تا دختر مثل بادیگارد یکی هم پشت سرشون.پسرم 42 دندونش از ذوق معلوم بود(به این صورت)آقا ما که دختر بودیم کیف کردیم دیگه پسره....(از تیپ و قیافه نگو که فک کردم لباس راحتی پوشیده یه روسری که فقط رو کلیپسش بود و موهاشم رو شونه ش پریشون بود)

اینا معلوم بود نمیخواستن کسی بفهمه یا اوایل آشنایی بود یا هرچی به صورت کاملا حرفه ای 3تاشون رفتن عقب نشستن و ویژژژژژ.مقصد رو خدا عالم

حالا سوال من اینه چرا 3 نفر به 1 نفر؟؟؟؟حتما باید 3نفر دختر باشن که تابلو نشه؟

---------------------------------------------------

پ.ن:

امروز فک کنم روز 3 نفر به 1 نفر بود....

2...

نمیدونم این پسرا با خودشون چی فک میکنن؟!

اگه مهربون و بگو بخند کنی میگن دختره چقد جلفه و احمق(بلانسبت دخترا)

اگه جدی باشی میگن چقدر گوشت تلخه

.

.

.

+حالا همه ی اینام برمیگرده به اینکه بزاری یا نزاری تقلب کنن.

--------------------------------------------------

پ.ن:

استاد هم، استادای قدیم

یه ابهتی تو کارشون داشتن که کسی جرات حرف زدن نداشت یا با ترس و هزار نذر و قسم که نکنه استاده ناراحت شه و بهمون نمره نده.ولی با چیزایی که این مدت رویت کردم دیدم نه احترام مونده نه تربیت نه شخصیت فقط یه مشت بیسوات(همون بیسواد)

1...

نیمدونم چه گیریه که هر چی اون دختره رو میبینم میگه تخته کو؟تخته کو؟

بعد میگه چشم شور نیس

یا اینکه و ان یکاد میخونه فوت میکنه

کارایی میکنه آدم به خوشکلیه خودشم شک میکنه والا به خدا

انگار تا حالا خوشکل ندیده(اعتماد به نفس در حد لالیگا)