زندگیِ پیچکی

زندگی چون پیچکیست که انتهایش میرسد پیش خدا!

زندگیِ پیچکی

زندگی چون پیچکیست که انتهایش میرسد پیش خدا!

13 بدر متاهلی...

دیروز که 13 بدر بود قرار بر این بود نامزد جان به اتفاق پدر و مادرش و خواهرش بیان باغ. کل خونواده رفتن فقط من موندم که نامزد جان بیاد دنبالم ساعت 10.45 اومدن و رفتیم. خیلی خوش گذشت جای همه تون خالی بود

قبل نهار کلی عکس گرفتیم دیگه بماند نامزد جان با دوربینش چقد ازم عکس میگرفت. نهار که خوردیم دارت بازی کردیم از نامزد جان بردم. مثلا عدد 7 میخواستم میگفتم 7 خیلی شیک و مجلسی میخورد رو عدد 7.نامزد جان کلی افتخار میکرد

بعد رفتیم یکم صحبت کردیم اومدیم یکم بازی کردیم. لب تاپشو بعد شام آورد تا عکسای نامزدی رو انتخاب کنیم حدود 120 تاشو انتخاب کردیم. شرایط سختی دارم خدا بخیر کنه این ترم رفوزه نشم

-----------------------------------------------------------------

شب که میخواستیم برگردیم خواهرزاده م گفت:

+ خاله سنگ 13 بدر رو پرت کردی؟

- نه

+ چرا؟ یعنی آرزو نداری؟

- نه بابا دیگه چه آرزوی دارم!!(یه سال دیگه 13 بدر خونه ی شوهر بچه بغل)


نظرات 1 + ارسال نظر
چپ دست پنج‌شنبه 14 فروردین 1393 ساعت 11:02 http://ticktock.blogsky.com/

خیلی هم خوب
پس دارت باز حرفه ای هستی آورین

بله

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.