زندگیِ پیچکی

زندگی چون پیچکیست که انتهایش میرسد پیش خدا!

زندگیِ پیچکی

زندگی چون پیچکیست که انتهایش میرسد پیش خدا!

از خونه تا مکتبستون...

هیچی سخت تر ازین نیس که آدم صبح از خواب ناز بیدار شه بره مکتبستون.

هزار پله رو طی کنه و به خط پایان برسه. بعد اینهمه دوندگی بهش بگن کلاس تشکیل نمیشه و استاد نمیاد. انگار آب سرد رو سرش میریزن. اونوقته که قیافه ی پسرا دیدنی میشه که حرص میخورن و دوس دارن استادو بکشن(دیگه تا این حد، چون 3هفته س کلاش تشکیل نشده)

حالا ایشالا واسه ترم بعد تشکیل میشه.

استاد به روح اعتقاد داری آیـــــــــــــــــــــــــا؟؟؟؟

ای تو روحت


نظرات 3 + ارسال نظر
بلورین شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 17:21 http://boloorin.blogsky.com

یعنی واقعا تو روحت استاد جان...

دمت گرم

شتاو جمعه 2 اسفند 1392 ساعت 12:54

واقعا تو روحش!
جای تو بودم غش میکردم!

دقیقا!
پاهام سست شدن دیگه توان خونه اومدن، نداشتن

چپ دست جمعه 2 اسفند 1392 ساعت 11:27 http://ticktock.blogsky.com/

اوه اوه خدا به عمه ی استاد رحم کنه

من با عمه ش کاری ندارم.عمه ی بیچاره ش گناهی نداره
تو روح خودش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.